سرلشکر صفوی : آقای هاشمی به فکر قدرت و اداره کشور بعد از امام بود؛ نمیخواست همه چیز در جنگ از بین برود/ دستگاه دیپلماسی ما در تبدیل فتوحات نظامی به منفعت سیاسی ناتوان بوده
سرلشکر صفوی : آقای هاشمی به فکر قدرت و اداره کشور بعد از امام بود؛
نمیخواست همه چیز در جنگ از بین برود/ دستگاه دیپلماسی ما در تبدیل فتوحات
نظامی به منفعت سیاسی ناتوان بوده و هست/ خدا برخی فرماندهان را هدایت کند
که جنگ را به شمالغرب کشاندند
گروه سیاسی – رجانیوز: گفت و گوی پیش رو شاید صریح ترین گفت وگوی سردار
سرلشکر رحیم صفوی، مشاور عالی و دستیار نظامی مقام معظم رهبری و فرمانده
پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره وقایع جنگ باشد.
به گزارش رجانیوز، سردار صفوی که به گفته خودش امضایش پای تمام عملیات های 8
سال جنگ است، ناگفتههای مهمی از ادامه جنگ بعد از عملیات بیت المقدس و
پذیرش قطعنامه 895 و اختلاف زیر مجموعه امام در اداره جنگ یعنی رهبران
سیاسی و نظامی جنگ دارد.
سرلشکر صفوی در گفتگویی که جدیدترین شماره نشریه رمز عبور بخش هایی از
آنرا به مناسبت ایام پذیرش قطعنامه 598 منتشر کرده است، به بیان ناگفتههای
خود و علت برخی رفتارهای رهبران سیاسی جنگ پرداخته است. او معتقد است «
آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود و میخواست بعد از امام کشــور را
اداره کند. لذا میخواست قدرت را در دست داشته باشد و شاید پیش خود فکر
میکرد در این جنگ نباید همه چیز از بین برود. این برای حفظ قدرت خود و
ادامه حکومت خودش بود که نمیخواست همه منابع کشور از بین برود.»
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتگو است که در کتاب اسرار مکتوم منتشر شده است:
ســؤال اول این که استراتژی ها یا راهبردهای دفاع مقدس چه بود؟ (از اول
شــروع جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و از الی بیت المقدس به بعد). اگر
راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مقطعی تغییر کرده، دلایل این تغییر را هم
برشماری کنیم که استراتژی جمهوری اسلامی به چه دلیل تغییر کرد؟ عوامل مؤثر
این تغییر اســتراتژی چیســت؟ با توجه به این که جنابعالی از فرماندهان
دفــاع مقدس بودیــد، در آن مقطع جزو تصمیم گیرندگان جنگ بودید، بر اوضاع
سیاسی و نظامی مسلط بودید و در جریان روال تصمیم گیری ها بودید، این را به
عنوان ثبت در تاریخ و استفاده در رسانه در حال تدوین داشته باشیم؟
در زمان عملیات الی بیت المقدس، من جانشین فرمانده کل سپاه در جنگ بودم؛
یعنی مسئولیت اصلی ام «معاون عملیات کل ســپاه» بود. از سال 1360، عضو
شورای عالی سپاه و معاون عملیات کل سپاه بودم اما در جنگ، جانشین فرمانده
کل سپاه (جانشین آقا محسن) بودم و اکثر طرح های عملیاتی با امضای من بود.
آقای شمخانی به عنوان قائم مقام آقا محسن در تهران، سپاه کشوری را اداره می
کرد و من تقریبا در جنگ بودم.
راجع به ســؤال اول تان؛ آیا استراتژی حضرت امام یا راهبرد ایشان از اول
جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و تا پایان جنگ تغییر کرد یا تغییر نکرد؟ از
نظر من از ابتدای جنگ تا آخر جنگ، راهبرد امــام، «راهبرد دفاعی» بود و
هیــچ تغییری در راهبرد حضــرت امام که برمبنای دفاع بود، به وجود نیامد.
یعنی حتی ورود به سرزمین عراق را امام دفاع می دیدند نه تهاجم. در مبانی
اسلامی، «تهاجم» یعنی شروع جنگ. شروع به معنای پیشروی علیه یک سرزمین و
تصرف آن تهاجم با «دفاع» فرق دارد. شاید در اعلامیههای حضرت امام هم این
موضوع باشــد. امام تا آخر، جنگ را برمبنــای دفاع اداره کردند. از نظر من،
هم راهبرد امام بزرگوارمان و هم راهبرد نیروهای مســلح- که تابعی از
راهبرد ایشان بود، مخصوصا سپاه پاسداران- تا عملیات حلبچه، یعنی، ســال
1367 و آخر جنگ، راهبرد یا استراتژی دفاعی بود. ولی تغییر تاکتیکی داشتیم.
ما در تاکتیک، متناسب با شرایط جنگ، تغییراتی را می دادیم. یکی از این
تاکتیک ها، ورود به خاک عراق بود، آن هم با اذن امام که در این مورد بحث
خواهیم کرد. بنابراین در رابطه با سؤال اصلی تان که آیا راهبرد حضرت امام
نســبت به مبانی دفاع یا استراتژی دفاع، تا آخر جنگ تغییری کرد یا نه، من
با اطمینان قلب به شــما می گویم تا آخر جنگ، راهبرد امام و راهبرد سپاه
پاسداران راهبرد دفاعی بود و تغییر در تاکتیک های نظامی و عملیاتی در صحنه
میدان جنگ بود، والا راهبرد، راهبرد دفاعی بود.
یعنی راهبرد نظامی ما از ابتدای شــروع جنگ تا پذیرش قطعنامه، همان راهبرد دفاعی بود؟
هم راهبرد امام و هم راهبرد ســپاه پاسداران- و بهتر بگویم راهبرد جمهوری اسلامی- «راهبرد دفاعی» بود.
در مورد راهبردهای مطــرح در طول دفاع مقدس بیشتر توضیح بدهید.
بایــد دید در آن زمان، در رابطه بــا ورود به خاک عراق، چه استدلال هایی
وجود داشته اســت. به نظر من، هدف اساسی و غیرقابل تغییر نظام جمهوری
اسلامی ایران، حفظ نظام، حفظ منافع ملت، حفظ سرزمین و رسیدن به اهدافی است
که حضرت امام مدنظر داشــتند. در مقابل این اهداف جمهوری اســلامی،
تهدیدات خارجی و ناامنی های داخلی وجود داشــت که اینها را تهدید می کرد.
مطلب اول این که، جنگ یکی از این تهدیدات خارجی است که «نظام سیاسی» را به
خطر می اندازد. ناامنی های داخلی هم یکی از عوامل به خطر انداختن نظام
سیاسی است. مطلب دوم این که؛ جنگ ها را «رهبران سیاسی» کشورها شروع می کنند
و بعد هم به اتمام می رسانند. در حقیقت، جنگ ها ادامه سیاست رهبران
سیاســی اســت. هدف نهایی جنگ ها، اعمــال «اراده سیاسی» یک دولت بر دولت
دیگر است که موجب تصرف زمین می شود مثل اروندرود که یکی از اهداف جنگ ایران
و عراق بود و با دستیابی عراق به آن، منبع اقتصادی و امتیاز خوبی نصیب
عراقی ها می شد. برای متوقف کردن جنگ توسط کشوری که مورد هجوم قرار گرفته
است، چند راهکار وجود دارد: یکی این که با تضعیف قدرت تهاجمی دشــمن به
وسیله ابزار نظامی ارتش، نظام سیاسی آن کشور را منهدم کنیم تا رهبران سیاسی
دولت مهاجم، برای ادامه نبرد قدرتی نداشــته باشند یا این که رهبران
سیاسی، مناطقی را از دســت بدهند که احســاس خطر بکنند.
وقتی که ما مثلا در ســال 1365، بصره را تهدید کردیم، آن شــهر را به تصرف
در نیاوردیم، ولی عراقی ها احســاس خطر کردند و وقتی ما به 17-18 کیلومتری
بصره رســیدیم، آن شهر را ناامن کردیم به طوری که شــهر بصره زیر توپرس
توپخانه ما قرار گرفت. این از نظر سیاســی، یعنی این شهر دیگر ناامن است و
سقوط کرده است. اگر رهبران سیاسی احساس کنند که با تصرف منطقه ای، فشاری به
آنها بیاید، این فشار موجب تضعیف دولت میشود. در این جنگ، عراقی ها 500
تا 600 هزار نفر تلفات داشتند و این در کتاب «طولانی ترین جنگ» در بحث
تلفات عراقیها آمده است. عراقیها در فاو 50 تا 60 هزار نفر کشته دادند که
برای تلفات این عملیات، جلال طالبانی پیام فرستاده بود. در عملیات کربلای 5
و 8 هم عراقی ها 50 هزار نفر تلفات دادند که این عملیات ها در ادامه
عملیات فاو بود. ایران هم در این عملیات ها، شهید و 25 هزار نفر مجروح داد
که در جلد سوم کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ تحمیلی» این مطلب آورده شده است.
حالا با این مطالبی که عرض کردم، من هنوز معتقد هستم که سیاست امام به
عنوان رهبر و فرمانده کل قوا و مرجع تقلید، «سیاست دفاعی» بوده است. در این
رابطه من دلایلی دارم که این دلایل را می توان در صحبتهای حضرت امام پیدا
کرد.
قبل از سال 1364، خدمت امام رسیدیم و معضلات عبور از اروندرود را خدمتشان
عرض کردیم. ایشان چند جمله فرمودند؛ از جمله این که: فرمانده کل قوا خداست.
همان خدایی که به شما امر کرد نماز بخوانید، به شما امر کرد که دفاع کنید.
پس ببینید، امام در تمام صحبتهایشــان و در تمام بیانیههایشان صحبت دفاع
را بیان کردهاند و حالت دفاعی داشتهاند. حالا هر اسمی که میخواهید روی
آن بگذارید؛ دکترین یا سیاست دفاعی. بالاخره امام رهبر و مسئول جنگ و صلح
بود. در قانون اساسی، در رابطه با جنگ و صلح و پذیرش آن هم، قوانینی آورده
شده است.
مطلب آخری که میخواهم عرض کنم، این اســت که من ایــن را قبــول دارم که
در رابطه با تــداوم جنگ و چگونگی به پیروزی رســاندن آن و سرنوشت جنگ، بین
زیرمجموعه امام، یعنی رهبری سیاســی به طور خاص آقای رفسنجانی که از ســال
1362 به عنوان فرمانده جنگ از طرف امام منصوب شد و فرماندهی نظامی بخصوص
سپاه، اختلاف نظر وجود داشت.
سال 1362 یا قبل از آن را میگویید؟
من تصورم قبل از سال 1362 است و از آن سالها بود که این مســأله به صورت
مشخص بیان شد. اسناد آن هم هست. بروید ببینید که آقای هاشــمی، فرماندهان
را جمع کرد و گفت: شما باید این عملیات را انجام بدهید، دیگر به شما کاری
نداریم. این صحبت را آقای هاشمی نه تنها در سال 62، بلکه در سال 63 و 64
هم به فرماندهان ارتش میگفت. ایشان میگفت: شما این عملیات را با موفقیت
انجام دهید و دیگر به خانههایتان بروید؛ ما جنگ را به روش سیاسی تمام
میکنیم.
بعد از موفقیت در عملیــات الی بیتالمقدس، چه اتفاقاتی افتاد که منجر به
طراحی عملیات رمضان و ورود به خاک عراق شد؟ یعنی همان تغییر تاکتیکی که شما
میفرمایید، در این مقطع بود؟ آیا ما تغییر تاکتیکمان دفع متجاوز بود یا
اخــراج متجاوز؟ رفع تصرف بود یا تعقیب و تنبیه متجاوز؟ آیا بالاخره این
اتفاق افتاد؟
در آن دو جلسهای که خدمت حضرت امام تشکیل شد، ایشان شرایطی را برای ورود
به خاک عراق مشخص کردند؛ مثل عدم آسیب رساندن به مردم عراق یا این که
ایران، مثلا به دنبال توسعه ارضی و تصرف سرزمین عراق نباشد. همچنین امام
فرموده بودند که افکار دنیا و کشورهای عرب و مردم عراق، علیه شما تحریک
نشــوند. من از جزئیات آن دو جلسه مطلع نیستم و بهتر است آن را از امثال
آقای هاشمی رفسنجانی، حضرت آیتالله العظمی خامنهای، آقای میرحسین موسوی و
آقای موسوی اردبیلی که احتمالاً در آن جلســه بودند، سؤال کنید. ولیکن
آنچه که من فکر میکنم از نظر مســائل نظامی و از نظر مسائل سیاسی، آن هم در
آن مقطع، در مقطع ســال1361، از نظر سیاســی باید بدانیم که جنگها توســط
رهبران سیاسی شــروع میشود و توسط رهبران سیاسی پایان پیدا میکند و ختم
میشود.